خبرنگاری می گوید :« به ملاقات ژان کوکتو رفتم ». خانه او در حقیقت کوهی از خرت و پرت ، قاب عکس ، نقاشی های هنرمندان مشهور و کتاب بود . کوکتو همه چیز را نگه می داشت و علایق زیادی به هریک از آن اشیاء داشت .
وسط مصاحبه توانستم از او بپرسم : اگر این ......
خبرنگاری می گوید :« به ملاقات ژان کوکتو رفتم ». خانه او در حقیقت کوهی از خرت و پرت ، قاب عکس ، نقاشی های هنرمندان مشهور و کتاب بود . کوکتو همه چیز را نگه می داشت و علایق زیادی به هریک از آن اشیاء داشت .
وسط مصاحبه توانستم از او بپرسم : اگر این ......
زن و شوهری به هنگام گذاراندن تعطیلات خود در ایالت <مین> آمریکا برای تماشای قایق هایی که از صید ماهی و خرچنگ باز می گشتند ، به بندرگاه رفتند.
یکی از قایق ها در نزدیکی آنها پهلو گرفت و قایق رانان سطلهای پر از خرچنگ را که تازه به دامشان انداخته بودند ، از قایق تخلیه کردند. زن با مشاهده ی خیل خرچنگهایی که در داخل سطلی به این طرف و آن طرف می دویدند تعجب کرد .
او متوجه شد به محض اینکه یکی از خرچنگها ......
دوست دیرینه اش در وسط میدان جنگ افتاده ، می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته ، حس کند.سنگر آنها توسط نیروهای بی وقفه دشمن محاصره شده بود.
سرباز به ستوان گفت که آیا امکان دارد بتواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خود دشمن برساند و دوستش را که آنجا افتاده بود بیاورد؟ ستوان جواب داد: می توانی بروی اما من فکر نمی کنم که ارزشش را داشته باشد، دوست تو احتمالا مرده و تو فقط زندگی خودت را به خطر می اندازی.
حرف های ستوان را شنید ، اما سرباز تصمیم گرفت برود به طرز معجزه آسایی خودش را به دوستش رساند، او را روی شانه های ........
او مزرعه خود را می فروشد و تصمیم می گیرد به افریقا برود ، معدن الماس کشف کند و به ثروتی افسانه ای دست یابد . او قاره افریقا را در مدت 12 سال زیر پا می گذارد و عاقبت در نتیجه بی پولی ، تنهایی، خستگی و بیماری و ناامیدی ، خود را به درون اقیانوس پرت می کند و غرق می شود.
از طرف دیگر ، زارع جدیدی که مزرعه او را خریده بود ، هنگامی که به قاطر خود ، در رودخانه ای که از وسط مزرعه اش .........